یک شاخه گل سرخ برای غمم
نویسنده:
پرویز قاضی سعید
امتیاز دهید
✔️ گزیده ای از متن کتاب:
هیچکس نمی دانست در دل آن جوان چه میگذرد همان گونه که هیچکس نمیدانست آن شب سرد زمستانی آبستن چه حوادثی است. یک بار دیگر کبوتر سرگشته نگاهش را در میان انبوه جمعیتی که در پیست می رقصیدند و آنهایی که دور میز نشسته بودند پرواز داد و چون از باز یافتن کسی که برای دیدنش به آنجا آمده بود مایوس شد قوطی سیگار تمام طلایی اش را بیرون آورد و سیگاری گوشه لبش گذاشت.بلافاصله چند دست با فندک به طرف سیگار او دراز شد.سپس جام بلورین پایه بلندش را از شامپانی پر کرد و جرعه ای از آن نوشید. بعد در امواج شامپانی خیره شد و به فکر فرو رفت. خسته بود به طور غریبی خسته بود. قدرت، ثروت، چاپلوسی های احمقانه آنهایی که اطرافش را گرفته بودند، تعظیم های پی در پی خسته اش کرده بود. احساس می کرد بین او و همه انسان های دیگر دیواری بلند کشیده اند و او در خلا تنهایی سرگردان است. دیر زمانی بود که قلبش مانند دخمه بسته از یاد روزگار فراموش شده ای بود. هیچ چیز نمی توانست لبریزش کند...
این کتاب پیشتر به صورت تایپ شده در سایت قرار گرفته بود.
بیشتر
هیچکس نمی دانست در دل آن جوان چه میگذرد همان گونه که هیچکس نمیدانست آن شب سرد زمستانی آبستن چه حوادثی است. یک بار دیگر کبوتر سرگشته نگاهش را در میان انبوه جمعیتی که در پیست می رقصیدند و آنهایی که دور میز نشسته بودند پرواز داد و چون از باز یافتن کسی که برای دیدنش به آنجا آمده بود مایوس شد قوطی سیگار تمام طلایی اش را بیرون آورد و سیگاری گوشه لبش گذاشت.بلافاصله چند دست با فندک به طرف سیگار او دراز شد.سپس جام بلورین پایه بلندش را از شامپانی پر کرد و جرعه ای از آن نوشید. بعد در امواج شامپانی خیره شد و به فکر فرو رفت. خسته بود به طور غریبی خسته بود. قدرت، ثروت، چاپلوسی های احمقانه آنهایی که اطرافش را گرفته بودند، تعظیم های پی در پی خسته اش کرده بود. احساس می کرد بین او و همه انسان های دیگر دیواری بلند کشیده اند و او در خلا تنهایی سرگردان است. دیر زمانی بود که قلبش مانند دخمه بسته از یاد روزگار فراموش شده ای بود. هیچ چیز نمی توانست لبریزش کند...
این کتاب پیشتر به صورت تایپ شده در سایت قرار گرفته بود.
آپلود شده توسط:
Reza
1399/06/12
دیدگاههای کتاب الکترونیکی یک شاخه گل سرخ برای غمم